مصاحبه با عاملین پخش مواد مخدر در شرق کوردستان و همکاری اطلاعات با آنها
جمعیت حقوق بشر کوردستان با دو تن از شهروندان شرق کوردستان کە خود توسط ادارهی اطلاعات عاملین توزیع مواد مخدر در شرق کوردستان شدند مصاحبەای داشتە کە مصاحبە مذبور را در زیر درج مینماید. مصاحبهشوندهها چون در شرق کوردستان زندگی میکنند، بە دلایل امنیتی از اسم شهر و نام اشخاص امتناع ورزیدیم.
چگونه خانواده شما به فروش مواد مخدر روی آورد؟
س، ش: ما چندین برادر بودیم به دلیل فقر قادر به ادامه تحصیل نبودیم. یکی از برادرهایم توسط یک نفر که اهل همدان بود پیشنهاد جابجای مواد مخدر را از جنوب ایران به کوردستان دریافت کرد. برادرم پیشنهاد را قبول و بعد از یک سال بزرگترین پخشکننده مواد در شهرستان ما شد.
من و برادرهایم به همراه دوستان دوران تحصیل که همگی بیش از ۱۴ سال نداشتیم، تبدیل به ساقی برادرم شدیم و در سطح شهر مواد میفروختیم. هرگز بازداشت نمیشدیم، برایم جای سؤال بود.
برادرم دیگر برای مواد مخدر به جنوب و یا همدان نمیرفت بلکه از سوی یک شخص که بعدها فهمیدم مأمور اداره اطلاعات است برایش مواد آورده میشد.
حالا فهمیدم که با هماهنگی اداره اطلاعات ما راحت در سطح شهر مواد توزیع میکنیم. برنامهای هم که داشتیم از مدارس راهنمایی شروع میشد. در مدارس نفوذ کرده بودیم و به شیوەای رایگان حشیش و گراس را به بچهها میدادیم. بعد از یک سال خریدارهای ما ده برابر زیادتر شدە بودند. البته پخش مواد رایگان به دستور برادرم بود و بعد در دبیرستان پسرانه و دخترانه شهر نفوذ و روزبهروز تعداد مشتریهایمان بیشتر میشد.
هیچوقت ما بازداشت نمیشدیم ولی گهگاه از ساقیهای برادرم بهصورت برنامهریزیشده توسط مأمورین بازداشت میشدند، ولی بعد از مدت کوتاهی آزادشان میکردند.
وضعیت مادی ما عالی شده بود. برادرم این بار با مراکز اداره اطلاعات در استان و حتی به تهران هم رفتوآمد داشت و با آنها وارد معامله شدە بود، برای خودش یک فرد مشهور شده بود.
همیشه به ما میگفت پشتوانه ما قوی است و طرحهای بزرگتری داریم. از آن طرحها که میگفت، صدور مواد به جنوب کوردستان بود.
اما برادرم در یک تصادف ماشین جانش را از دست داد. این بار اداره اطلاعات برای ادامه برنامهاش با ما تماس گرفت. ما هم با هماهنگی و شراکت اداره اطلاعات برنامههای خود را ادامه دادیم. تا زمانی که بیشتر خانوادههای شهر حداقل یک فرزندشان معتاد شده بود. بیشتر از صد نفر برای ما کار میکرد.
تا اینکه عاقبت مردم شاکی و معترض شدند، وقتی میدیدند کە پخش مواد مخدر از خریدن نان راحتتر و ارزانتر است. مردمی که فرزندانشان معتاد شده بود و یا حس گرفتار شدن فرزندانشان را در آینده نزدیک میدیدند باهم ضد این جریان متشکل شدند.
خود مأمور مبارزه با مواد مخدر شدند. تمامی ساقیها را میگرفتند و بهزور از شهر بیرون میانداختند. دهها نفر موردحمله مردم قرار گرفتند و از این شهر مجبور به کوچ اجباری شدند.
به ما هم حمله شد، با اطلاعات تماس گرفته و کمک خواستم، گفتند از شهر خارج شوید کمکی از دست ما برنمیآید.
مردم تمامی عاملان مواد مخدر را از شهر بیرون کردند. یک اتحاد میان مردم درستشده بود وصفنشدنی و حکومت هم جرئت مداخله نداشت. زن و مرد پیر و جوان در این حرکت سهیم بودند.
ما مدتی از شهرستان بیرون رفتیم و هر بار هم با اطلاعات تماس میگرفتیم، میگفتند دیگر نمیتوان به این روش ادامه دهید. منظورشان این بود در فکر ادامه برنامه با افراد جدید بود.
من و برادرهایم آلودە بە مواد مخدر شدیم ویکی از برادرهایم به خاطر مصرف مواد جانش را از دست داد. من هم قریب ده سال است بە دلیل خردە فروشی مواد مخدر در زندان به سر میبرم. در زندان هم با سرنگ آلوده مواد تزریق نمودم و اکنون به بیماری هپاتیت و ایدز دچار شدهام.
گفت گوی جمعیت حقوق بشر کوردستان با یکی دیگر از معتادینی که خود توسط اداره اطلاعات عامل توزیع مواد مخدر شد.
چگونه از مصرف مواد مخدر، این مواد را کنار گذاشتید و فروشنده شدید؟
ک، گ: بعد از اتمام دوران تحصیل در دبیرستان به دلیل بیکاری، به سیگار روی آوردم و در محله ما فردی بود مواد میفروخت با وی آشنا شدم. برای آرامش من قرصهای به من میداد. تا مصرف کنم. بعد از مدتی فهمیدم معتاد به قرصهای روانگردان شدهام، خانوادهام خیلی نگران شدە بودند، بعد از مصرف قرص شروع بە مصرف هرویین کردم.
برادرهای من سیاسی بودند و به اتهام سیاسی در زندان بودند. سالها در زندان بودند بە خاطر اینکه من را در این وضعیت نبینند به ملاقات آنها نمیرفتم. هنگامیکه برادرهایم گرفتار نشده بودند، من هم فعالیتهای در عرصه مبارزه سیاسی داشتم ولی با گرفتار شدن آنها و دوستی عامدانه از سوی ساقی محله بعد از مدتی به جمع معتادین شهر گرویدم.
سالها معتاد بودم تا اینکه به خاطر اعتیاد من، مادرم دچار افسردگی حاد شد، این وضعیت مادرم تأثیر به سزایی در من گذاشت. من به کوردستان عراق رفتم، آنجا مواد آسان به دست نمیآید به کمک یکی از فامیلهایم مواد را در عرضه مدتی کوتاه ترک دادم. تنفری در وجود من نسبت بە موادفروشان ایجادشده بود کە اسامی و مکان تمام موادفروشها را جمعآوری و به مرکز مبارزە با مواد مخدر شهر مراجعه کردم. از من پرسو جو کردند میپرسند آنها را چطور میشناسم. من هم جریان اعتیاد خود را برایشان شرح دادم. گفتند فروشندهها را میگیرند و از این به بعد نیاز به همکاری من دارند.
من هم قبول کردم برای پاک کردن این ننگ در جامعه با اداره مواد مخدر همکاری کنم. هر وقت مواد فروشی جدید پا به عرصه میگذاشت، به اداره مواد مخدر معرفی میکردم. هرچند این فروشندهها بازداشت میشدند. ولی بعد از مدتی دوباره به شهر بازمیگشتند و فروش مواد مخدر را ادامه میدادند.
روزی تماسی با من گرفته شد که روی گوشی نوشتهشده بود بدون شماره. تعجب کردم گوشی را برداشتم، از ستاد خبری مبارزە با مواد مخدر بود، گفتند باید به اداره اطلاعات بروم. من هم رفتم. انگیزه من را از لو دادن فروشندهها پرسیدند. من هم حقیقت را گفتم.
چون برادرهای من سیاسی بودند. به خیال آنها من از سوی آنها گماشته شدهام تا عاملین فروش مواد مخدر شهر را به این صورت به زندان بفرستم.
بعدازآن جلسه چندها بار دیگر من را به اداره اطلاعات فراخواندند. یکی از مأمورین به من گفت پیشنهادی براتدارم. گفتم بفرمایید: گفت از این به بعد هر فروشند ه ای را لو بدهی نصف قیمت مواد کشفشده برای خودت از سوی ما کنار گذاشته میشود. اینم هدیه ما برای تو که برای نجات جامعهات تلاش میکنی، من هم از این پیشنهاد خوشحال شدم. میتوانستم به وضعیت خودم سروسامانی بدهم.
بعدازآن، خودم را برای گرفتن نصف مواد کشفشده که من لو میدادم آماده کرده بودم. وقتی برای پول رفتم نصف مواد مکشوفی را به من دادن و گفتند این سهم تو؟!
تازه متوجه شده بودم چطور هدیهام را دریافت میکنم. بعد گفتم من با این مواد چهکار کنم، گفتند برو بفروش ما هم کاری نداریم،خب حالا با پشتیبانی اداره اطلاعات، یکی از عاملان فروش مواد میشدم.
خانوادهام بعد از مدتی از قضیه باخبر شدند. وقتی دیدند من گرفتار بازی خطرناکی شدهام سریع و بهاجبار خواستند من را از کشور خارج کنند. ولی من به یک شهر بزرگ در مرکز ایران رفتم تا اداره اطلاعات نتواند بهوسیله من مواد را در سطح شهر پخش کند.
مصاحبەی فوق در راستایی شفافسازی و آگاهی دادن بە جامعە است، کە بتوانند دلایل و عواملی کە در گسترش و آلودە کردن جامعە نقش دارند را شناسایی کنند.
دسترسی آسان به مواد مخدر و قیمت پایین آن دسترسی راحتتر بە این بلای خانمانسوز را فراهم میکند بهگونهای که حداکثر در ده دقیقه و به بهایی اندک فرد معتاد میتواند آن را به دست آورد.
مواد مخدر صنعتی در کل ایران، بهویژه در شرق کوردستان خطرات زیادی را متوجه جامعه و بخصوص جوانان کرده است. نمونهی بارز آن شهر ارومیه است که هر کس از مکان لابراتوارهای تولید مواد مخدر صنعتی خبر دارد. در پیرانشهر، سقز، سردشت، سنندج و دیگر شهرها نیز چنین مراكزی برپا نمودهاند. در این راستا نیز نیاز به قرصهای پیشساز مواد مخدر وجود دارد که به صورتی سازمانی از طریق افراد وابسته به خود آنها را وارد کوردستان میکنند.
لازم بە یادآوری است که محمدرضا رحیمی استاندار وقت کوردستان جمله مشهوری در این رابطه دارد که قابلتوجه است. ایشان میگوید «بهجای اسلحه باید جوانان کردستان را به وافور مسلح کنیم»، این شعار نە تنها به حقیقت پیوست بلکه تریاک و سایر مواد مخدر باقیمتی نازل و بدون هیچ دردسری در دسترس جوانان کردستان قرار میگیرد.
رمضان زاده استاندار دوران ریاست جمهوری خاتمی در کوردستان در پاسخ به این سؤال «یک تصوری هم وجود داشت که افزایش نرخ اعتیاد در کوردستان عامدانه است»، میگوید: «بله مردم علناً میگفتند دولت تفنگ را از دست بچههای ما گرفته و وافور به دست آنها داده و میگفتند برنامه رسمی حکومت است که بچههای ما معتاد شوند. ما هم هرچه در جلسات پرسش و پاسخ میگفتیم ما بهعنوان نماینده رسمی دولت چنین برنامهای نداریم، باور نمیکردند.»
در همین زمینە هفته پیش حسین طلا عضو کمیسیون اجتماعی مجلس در مصاحبهای با خبرگزاری داخلی مهر گفت ١٣٠ هزار دانشآموز معتاد، پشت نیمکتهای مدارس حضور دارند؛ و در ادامه گفت، سن اعتیاد به ۱۳ سالگی کاهش پیداکرده است، و این آمار ۱۳۰هزارنفری مربوط به دانشآموزانی است که مصرف دائمی مواد مخدر دارند و از نوجوانانی که بهصورت تفننی مواد مصرف میکنند آماری در دست نیست؛ و همچنین چندی پیش رئیس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، گفته بود فاصله خماری تا نشئگی در شهرهای بزرگ؛ ١٠ دقیقه است. با این وضعیت تهیه مواد مخدر از تهیه نان آسانتر است.
جمعیت حقوق بشر کوردستان