بهای آزادی؛ کارگذاشتن پلاکارد بر روی سینه با چنین نوشتاری «مرگ بر صدام، مرگ بر امریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر منافق، مرگ بر کومهله و دمکرات»
طرح اتهام و دادرسی نوین دستگاه قضایی ایران
پرونده جدید آقای صالحی به اتهام «تأسیس کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» تشکیلشده است؛ اما قاضی شعبه چهارم استان سنه این فعال کارگری را به اتهام سرباززدن از اوامر مسئولین وقت زندان برای آزادی بعد از ۲۹ سال، مورد بازخواست قرار داده است.
جمعیت حقوق بشر کوردستان این نوع عملكرد سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران را مغایر با حقوق اولیه و بنیادی هر زندانی دانسته و این طریق محاکمه و بازخواست را خلاف موازین حقوق بشری میداند و این نوع اعمال را چیزی جز ادامه خفه کردن صدای عدالتخواهانه به شمار نمیآورد.
در اطلاعیهای که از سوی آقای محمود صالحی فعال دیرینهی کارگری پخششده است. متن پرسش و پاسخ قاضی پرونده و … نشر دادهشده است. جمعیت حقوق بشر کوردستان عین اطلاعیه را منتشر میکند.
متن اعلان :
کارگران، تشکلهای کارگری، حقوقدانان و انسانهای آزادیخواه
جهت اطلاع، قبلاً «در شعبه اول دادگاه انقلاب سنندج در سال ۱۳۹۴ به ۹ سال زندان تعزیری محکومشدهام؛ در فرجه قانونی به احکام صادره اعتراض کردم. روز دوشنبه مورخ ۱۳۹۵/۱۲/۱۶ در شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان کردستان مجدداً» محاکمه شدم و رئیس شعبه در این محاکمه یک اتهام جدید به شرح زیر مطرح نمود.
قاضی: آقای صالحی این گفته شماست؟
محمود صالحی: چه چیزی گفته من است جناب قاضی؟
قاضی: شما سال ۱۳۶۷ یعنی ۲۹ سال پیش در زندان بودید. وقتی مسئولان میخواستند به مناسبت ۲۲ بهمن جمعی از زندانیان را آزاد کنند. همه زندانیان را در حیاط زندان بهصف میکنند، میخواهند تعدادی از زندانیان را بعد از راهپیمایی ۲۲ بهمن در میان مردم شهر آزاد کنند. شما نیز یکی از زندانیانی بودید که قرار بود آزاد شوید. به هرکدام از زندانیان یک پلاکارت که بر روی آنها نوشتهشده بود مرگ بر صدام؛ مرگ بر امریکا؛ مرگ بر اسرائیل؛ مرگ بر منافق؛ مرگ بر کومه له و دمکرات میدهند تا آن را حمل کنند. وقتی نوبت به شما میرسد که پلاکارت را تحویل بگیرد؛ از گرفتن آن امتناع میکنید و اظهار مینماید که من آماده نیستم به خاطر آزادی خودم پلاکارت را حمل کنم. بعداً شمارا به داخل زندان منتقل میکنند و آزاد نمیشوید؟
محمود صالحی: بلی جناب قاضی این گفته من است و امروز نیز بعد از ۲۹ سال هنوز روی آن گفته خود تأکید میکنم. جناب قاضی ده شصت صدها نفر بدون اینکه در دادگاهی محاکمه شده باشند، اعدام شدند و تعدادی از آنان رفیق بغلدستی من در زندان بودند. به همین دلیل من آماده نبودم تا برای آزادی شخص خودم بلاکارت را حمل کنم.
ماجرا ازاینقرار بود.
سال ۱۳۶۷ تعداد زیادی از زندانیان شهر سقز که هیچکدام از آنان احکام اعدام نداشتند برای اجرای حکم اعدام به بیرون از زندان منتقل نمودند.
بعدازاینکه زندانیان را اعدام کردند، یک شایعه توسط توابین پخش شد که همه زندانیانی که تا آن روز اعدام نشدهاند، آزاد خواهند شد.
به گفته توابین و تعدادی از مسئولان زندان قرار بود کلیه زندانیانی که تا آن روز اعدام نشده بودند در مراسم روز 22 بهمن آزاد شدند؛ اما این شایعات هیچوقت جامه عمل نپوشید، آزادی زندانیان سیاسی تنها به ۵۲ نفر محدود شد.
تاریخ ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۷ یعنی ۲۹ سال پیش، اسامی ۵۲ نفر از زندانیان سیاسی را که حکمشان به پایان نزدیک شده بود را قرائت کردند. وقتی موضع را پیگیری کردیم به ما گفتند: افرادی که اسامی آنان قرائت شد؛ آزاد هستند و بعداً تعدادی دیگری نیز آزاد خواهند شد. من هم در میان آن ۵۲ نفر بودم که جهت آزادی از زندان اسامی ما را خوانده بودند.
وقتی همگی ما به داخل حیاط زندان رفتیم به هرکدام از ما یک پلاکارت دادند که روی آن شعارهای، ازجمله مرگ بر امریکا، اسرائیل، مجاهدین، کومه له، دمکرات و صدام رویشان نوشتهشده بود.
ما را به خط کردند و رئیس زندان گفت که هرکدام از ما یک پلاکارت برداریم و بهصورت راهپیمایی بهطرف میدان آزادی شهر حرکت کنیم.
ما اطلاع داشتیم که مردم زیادی در میدان آزادی (بر گاراژ) جمع شده بودند و انتظار آن را داشتند که همه زندانیان آزاد شوند؛ اما مردم بیخبر از اینکه تنها ۵۲ نفر زندانی آزاد میشوند. وقتی مسئولین زندان پلاکارت ها را در میان زندانیان تقسیم میکردند نوبت به من هم رسید و یک پلاکارت را به من دادند. من فوری روبه رئیس زندان گفتم: «آقای رئیس زندان من آماده نیستم پلاکارت رو حمل کنم» زیرا آزادی بدون پلاکارت حق من است. رئیس زندان وقتی اظهارات من را شنید فریاد زد و به همکاران خود گفت: «سریع ایشان را به زندان برگردانید، این پسره نمیخواهد آزاد شود». من قبل از اینکه مسئولان مربوطه گفته رئیس زندان را اجرا کنند، خودم سریع به داخل بند برگشتم.
زندانیان داخل بند از من سؤال کردند که چرا برگشتید؟ در جواب گفتم: «به دلیل اینکه به هر زندانی یک پلاکارت میدادند که با خودشان حمل کنند و من قبول نکردم؛ من زندانی هستم و دارم حبس خودم را سپری میکنم؛ چرا باید به نیروی آنها تبدیل شوم و برای آزادی خود علیه دیگران شعار دهم»؟ دوستان زندانی دور من حلقه زدند و هر یک بهنوعی نظرش را بیان میکرد. بهاینترتیب من آن روز آزاد نشدم.
سؤال از مسئولان حقوق بینالمللی و حقوق بشر این است؟ این چه نوع اتهامی است که رئیس شعبه چهارم دادگاه تجدیدنظر استان کردستان بعد از ۲۹ سال آن را طرح میکند؟ این در حالی است که تفهیم اتهام من برای جرم جدید؛ تأسیس یک کمیته کارگری بنام کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری بوده و در تمام مراحل بازجویی نیز روی این مورد بازجویی شدهام.
محمود صالحی
۲۲/۱۲/۹۵
جمعیت حقوق بشر کوردستان