بنا بە گزارش رسیدە بە جمعیت حقوق بشر کوردستان: کمال شریفی، روزنامەنگار و زندانی سیاسی کورد تبعیدی در زندان میناب کە هشتمین سال حبس خود را سپری میکند کماکان از حق مرخصی محروم بودە و زندگی سختی را میگذراند.
در این گزارش آمدە کە کمال شریفی روزنامەنگار و زندانی سیاسی کورد ۴۴ سالە و محبوس در زندان میناب، بە همراە زندانیان عادی جرائم مواد مخدر بە سر میبرد.
شایانذکر است کە وی از ابتدای محبوسیت خود، تاکنون ممنوعالملاقات بودە و تنها یکبار با اخذ مجوز از مسئولین قوە قضاییە، موفق بە دیدار با مادر و برادرش شدە است. این روزنامهنگار زندانی در سال ۸۷ از جنوب کوردستان جهت ملاقات با ادیبان، نویسندگان، ماموستایان آیینی و شخصیتهای فرهنگی و هنری و قلم بە دستان بە زادگاه خویش شهر سقز برگشته بود کە در پنجم خرداد ماە سال ۸۷ در خانە یکی از کتاب فروشان شهر سقز پس از محاصره خانە ایشان از سوی مأمورین سپاە و اطلاعات و کشتە شدن یکی از اعضای حزب دمکرات کوردستان دستگیر میشود.
کمال شریفی پس از توقف تیراندازی از سوی مأموران سپاە و اطلاعات بازداشت و غروب همان روز بە دستور دادستان شهر سقز بە بازداشتگاە اطلاعات شهر سنندج منتقل میشود و بە مدت قریب بە شش ماە در بازداشتگاە شهر سنندج تحت انواع شکنجە ها و فشارهای روحی و رفتارهای وحشیانە و غیرانسانی قرار میگیرد کە در همان زمان زیر فشار شکنجه مجبور بە انجام مصاحبە تلویزیونی میشود.
کمال شریفی در سال ۸۷ در اعتراض بە وضعیت غیرانسانی نگهداریاش در زندان میناب و عدم برخورداری از حق ملاقات با خانوادەاش دست بە اعتصاب غذا میزند.
او یک ماە پس از اعتصاب غذا دچار سکتە شدە و از ناحیە صورت و همچنین سمت راست بدن فلج می شود.
این زندانی سیاسی کورد تا دو ماە نمی توانستە تکلم کند و پلک چشم راستش هم در آن مدت بستە نمیشد و شبها با نوارچسب چشمش را میبست ولی مسئولین زندان هیچ اقدامات درمانی برایش انجام ندادهاند.
یکی از نزدیکان این زندانی گفته است: کمال هنگام دستگیری با شكنجه روبرو گشته و از ناحیە پا دچار آسیب شدە و تاندون پایش مشکل پیدا کردە است. بەگونە ای کە قادر بە دویدن و ورزشهای صبحگاهی زندان نیست و بە علت درمان نشدن روز بە روز وضعیتش بدتر میشود و مسئولان زندان نیز برای اقدامات پزشکی و تشخیصی خارج از زندان برایش کاری نکردەاند.
این زندانی سیاسی در زندان میناب کماکان با چند زندانی سیاسی دیگر در میان زندانیان با جرائمی همچون قتل، مواد مخدر بدون هیچ تفکیک جرائم دوران محکومیت خود را سپری میکند.
این زندانی سیاسی در رنجنامە خویش کە بە سازمانهای حقوق بشری رسیدە از مشقت، درد و رنجهایش چنین گفتە است:
دیدن جسد بیجان ٱیلان همە غصهها، رنجها، تنهایی و مشقت زندان را بە فراموشی سپرد. بیش از هفت سال در زندان گذشت، تنها با یکبار ملاقات آنهم تحت شرایط شدید امنیتی و حفاظتی به صورتی کە در عدم حضور رئیس زندان، معاون و حفاظت اطلاعات و فرماندە قرارگاە و مسئول واحد فرهنگی و چندین تن از کارکنان زندان کە حضور داشتند، بغیر از احوالپرسی، حق صحبت کردن با زبان کوردی را حتی با مادرم کە فارسی نمیدانست نداشتم.
بیش از هفت سال را در میان مجرمان عادی بە خصوص زندانیان معتاد، کە میناب یکی از شهرهای مسیر ترانزیت مواد مخدر است و اکثر جرائم مربوط بە مواد مخدر و بیشتر متهمین آلودە بە افیونها و مخدراتاندو بە سبب فقر و بیکاری در این شهرستان جرائم سرقت دومین آمار زندانیان است. کە بە علت پیدا کردن و کشف مواد در زندان هرچند روز یکبار مامورین زندان با پوتین، شوک الکتریکی و باطوم وارد اتاقها میشدند و با لخت کردن زندانیان و بازرسی از وسایل شخصی، مورد ضرب و شتم قرار میگرفته و وسایل شخصی ما از سوی کارکنان زندان سرقت میشد یا بە بهانە ممنوع بودن آنها مصادرە میشد.
اینجا بیشتر بە کمپ ترک اعتیاد شبیە است تا زندان با این تفاوت در اینجا بە جای متادون درمانی از متادون معتادی استفادە میشود. متادون در اینجا آزاد در اختیار همە بدون نسخە پزشک قرار میگیرد.
در این زندان هنگام بازرسی مواد کشف میشود کە از سوی زندانی وارد شده است.اما موادی کە از سوی کارکنان زندان وارد میشود کشف نخواهد شد. اینجا همە گونە مواد و افیون، شیشە، بنگ، تریاک، قرصهای روانگردان و ترامادول پیدا میشود و شبهای پنجشنبە و جمعە بە شیرە کش خانە های دوران قاجار شبیە است.
بیش از هشت سال گذشت، شش ماە در انفرادی اطلاعات سنندج تحت انواع شکنجە های روحی و روانی و بدنی و انواع بازجوییهای پیدرپی و عذابآور جهت انجام مصاحبە و اقرار ویدیویی قرار گرفتم، در همان سلول بود کە درد پاهایم شروع شد و بعد از مراجعه بە پزشک با چند قرص مسکن بدون اقدامات درمانی مؤثر و اینکە مرا بە خارج زندان برای تشخیص درمانی بە پزشک متخصص ببرند، مخالفت نمودەاند.
چشمهایم مبتلا بە دوربینی شدەاند کە برای اعزام بە پزشک چشم با درخواست معالجه من مخالفت شدە و از عینک همبندی خویش کە مناسب چشمم بود بدون تجویز پزشک استفادە کردەام.
در سال ۹۰ پس از اعتصاب غذا دچار سکتە شدم و بە مدت چند ماە قسمت راست بدنم دچار فلجی موقت شد و از تکلم صحیح الفاظ هم بیبهره شدەام، حتی با این وضعیت مرا بە خارج زندان جهت مداوا اعزام نکردەاند. (یکی از شرایط اعزام تائیدیە دادستان است)
طبق دادنامە صادرە از سوی شعبە اول دادگاە انقلاب سقز بە استناد بە آیە ۳۲ سورە مائدە و مواد ۱۸۶۱۹۰، ۱۹۳ محکوم بە ۳۰ سال حبس در تبعید و طبق دادنامە نقلی از دادنامە (مشارالیە در مدت تحمل کیفرخواست حق معاشرت و مراودە با دیگران محروم است و تمام محکومیت خود را باید بدون مرخصی و ملاقات و مکاتبە با دیگران محروم باشد و تمام محکومیت خود را باید در زندان بە سر ببرد.)
هرچند دادگاە تجدیدنظر استان کوردستان اتهام محاربە را وارد ندانستە ولی حکم دادگاە بدوی را تائید و غیرقابل تغییر دانستە و این در حالی است کە حکم تبعیدی بندە بە استناد و طبق آیە ۳۲ مائدە و دادگاە تجدیدنظر این اسناد دادگاە بدوی را فاقد وجاهت قانونی دانسته ولی باز تغییری را در اجرای حکم روا ندانسته است.
از زمانی کە تحریمهای اقتصادی برابر ایران شدیدتر شدە وضعیت زندانیان نابسامان و غذای آنها ازلحاظ کیفیت و کمیت پایینتر آمده است، کمتر کسی است بتواند این وضعیت را تحمل کند و دچار مشکلات سوء هاضمە و انواع مشکلات کمبود ویتامینی نشود. در این حالت خود مجبور بە تهیە مواد غذایی هستیم و زندان هم مجبور گردیدە محلی را برای پختوپز غذای شخصی تأمین کند.
البتە این وضعیت برای کسانی کە قاچاق مواد میکنند و یا نوعی از خانوادە های مرفە هستند کە میتوانند وعدههای غذایی خود را تهیەکنند ولی برای کسانی کە سرقت و خلاف مرتکب نمیشوند تهیە یک وعدە غذایی مناسب آرزو است.
همه وسایل گرمایشی و سرمایشی کەخراب میشوند از سوی خود زندانیان دوبارە تهیە میگردد و خودشان هزینە آن را میپردازند.
چندین زندانی سیاسی کورد کە همگی بە اتهام محاربە و عضویت در احزاب مخالف نظام با محکومیتی بالای ۲۵ سال بە این زندان تبعید شدەاند. و اما تبعیدیهای دیگر ممنوعالملاقات نیستند! ولی برای خانوادە های آنها خیلی دشوار است کە مسافتی ۲۵۰۰ کیلومتر را طی کنند تا بتوانند حداقل فرزندانشان را نیم ساعت ملاقات کنند.
جمعیت حقوق بشر کوردستان