(۷ تا ۱۳ مهر ۱۴۰۴)
تهیهشده توسط جمعیت حقوق بشر کوردستان
(KMMK)
هفتهای دیگر در کوردستان و ایران گذشت؛ هفتهای آکنده از خبرهای تلخ، خودکشی، قتل و زنکشی. فقر، سرکوب، نابرابری جنسیتی و بیعدالتیهای ساختاری، همچنان جان انسانها را در سکوت میگیرند و سایهی مرگ را بر جامعه گستراندهاند.
در این هفته نیز موجی از خودکشیها، بهویژه در میان جوانان و نوجوانان، در شهرهای مختلف کوردستان گزارش شده است. بر اساس منابع محلی، اسامی افرادی که جان خود را از دست دادهاند به شرح زیر است:
• حمید خزایی – کرمانشاه
• فرید رسولی – بانه
• میلاد اکبری – کرمانشاه
همچنین دو نوجوان دیگر که به دلیل ناتوانی در تأمین هزینههای تحصیل و مشکلات مالی، اقدام به خودکشی کردند.
• مبین معینی – پیرانشهر
• کوثر درویشی – کرمانشاه
افزایش خودکشی در میان نوجوانان زنگ خطری است برای جامعهای که در آن آینده، به جای چشمانداز امید، به بنبستی از فقر و بیاعتمادی بدل شده است. نوجوانان امروز، قربانیان بیصدای نظامی هستند که در آن آموزش به کالایی گرانقیمت تبدیل شده و فقر، درهای زندگی را بر آنان میبندد. مرگ این نوجوانان نه از ضعف، بلکه از ناامیدی زاده میشود؛ از نداشتن پناه، صدا و امکان زیستن.
مردسالاری و زنکشی ؛
در این هفته، کشف جسد بیجان شهلا کریمیان، زن مهابادی، جامعه را در بهت فرو برد. او بهدست همسر و برادر همسرش به شیوهای فجیع به قتل رسیده و جسدش در نقطهای دورافتاده پنهان شده بود. پس از دو هفته، پیکر او بهطور اتفاقی کشف شد.
قتل شهلا بار دیگر یادآور واقعیتی تلخ است:
در سرزمینی که قانون در برابر خشونت علیه زنان سکوت میکند، مردسالاری چهرهی قانونی به خود میگیرد. زنکشی تنها یک جنایت فردی نیست؛ بازتاب سیستمی است که زن را ملک مرد میداند، خشونت را با نام «غیرت» توجیه میکند و قانون، به جای حمایت، به تداوم این چرخه کمک میکند.
شهلا و هزاران زن دیگر، در سایهی همین ساختار مردسالار، به خاک سپرده میشوند بیآنکه عدالت فرصت ظهور یابد.
در کوهدشت، محمدرضا آزادبخت در جریان یک درگیری خیابانی به قتل رسید. درگیریهایی از این دست که ریشه در فقر، بیکاری و فروپاشی روابط اجتماعی دارند، به رویدادی عادی در زندگی روزمرهی شهروندان تبدیل شدهاند. جامعهای که در آن خشونت، زبانِ ارتباط شده است، جامعهای است که امید در آن مرده است.
مرور این وقایع، چهرهی جامعهای را نشان میدهد که در آستانهی فروپاشی انسانی قرار دارد:
هر خودکشی فریادی است علیه بیعدالتی،
هر زنکشی سندی است بر سلطهی مردسالاری،
و هر قتل خیابانی نشانهای از شکاف عمیق میان مردم و حاکمیتی است که از رنج آنان روی برگردانده است.
(این گزارش بر اساس منابع محلی و تحقیقات میدانی جمعآوری شده و ممکن است بهدلیل سانسور و محدودیتهای رسانهای کامل نباشد.)
ث – م

