شاهو کریمی: خود و خواهرم تهدید به تجاوز شدیم/ شهادتنامه
جمعیت حقوق بشر کوردستان با اتکا بە اینکە افراد زیادی از شهروندان شرق کوردستان توسط حکومت جمهوری اسلامی ایران بازداشت و زندانیشدهاند و بیشتر این زندانیان تحت شکنجههای فیزیکی و روحی قرار گفتهاند قصد دارد با تهیە و انتشار شهادتنامه از این افراد، جامعە جهانی را نسبت بە نقض حقوق بشر در شرق کوردستان آگاه کرده و با تهیه و انتشار آن، مجموعە اسنادی در رابطە با نقض حقوق بشر در شرق کوردستان، بە اسناد دیگر اضافه کند. در این رابطە انتظار داریم زندانیان سابق و کسانی که مورد شکنجه قرارگرفته و یا شاهد شکنجه اشخاصی، توسط جمهوری اسلامی بودهاند، با جمعیت حقوق بشر کوردستان تماس گرفته و شهادتنامه خود را بە ثبت برسانند.
شاهو کریمی فرزند (ثانیه و نجف) فعال سیاسی کورد، متولد سال ۱۳۶۳ از شهر مریوان است. ایشان در این شهادتنامه از فعالیت سیاسی خود، بازداشت، شکنجه و فشارهای نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی ایران بر خود و خانوادهشان میگوید.
این گفتوگو در تاریخ نهم مارس سال ۲۰۱۶ از سوی گزارشگر جمعیت حقوق بشر کوردستان انجامگرفته و در تاریخ هفدهم ژانویه ۲۰۱۸ از سوی آقای کریمی مورد تائید قرارگرفته است.
بازداشت
سال ۱۳۸۴ شمسی از طریق حزب کومهله کوردستان ایران ابتدای مبارزه من شکل گرفت. با عضویت در این حزب برای مدت ۹ ماه پیشمرگ شده و بعد به شهر مریوان بازگشتم.
در تاریخ ۱۵ آذرماه سال ۱۳۸۵ از سوی سازمان اطلاعات سپاه پاسداران توسط (هیوا تاب و محمد رو خنده) در محل کارم بازداشت شدم.
هنگام بازداشت، از سوی مأمورین اطلاعات مورد ضرب و شتم شدید قرارگرفته و از ناحیه سر بهشدت زخمی شده و از هوش رفتم. زمانی که به هوش آمدم خود را در سلولهای ادارهی اطلاعات دیدم. یکی از کسانی که برای بازداشتیها غذا میآورد به من گفت؛ مدت سه روز بیهوش بودهام. به دلیل خونریزی زیاد تمامی لباسهایم از خون خشکیده پوشانده شد بود؛ و تا زمانی که به زندان عمومی شهر مریوان انتقال داده شدم این لباسها بر تن داشتم.
شکنجه
دستهایم از پشت با دست بند و پاهایم را بسته بودند. تفهیم اتهام شدم؛ دلیل بازداشت را معرفی نکردن و تسلیم ننمودن خود به ادارهی اطلاعات، بعد از بازگشت از حزب به مریوان اعلام کردند. در ادامه گفتند به این دلیل و پنهانکاریهایت اینجا هم اعدام خواهی شد.
انفرادی مستطیل شکل به مساحت یکدریک و نیم متر مکان بازداشت من بود. برای شکنجه از روشهای متفاوت جسمی و روانی استفاده میشد.
از علاقه من به خواهر کوچکترم خبر داشتند. به شیوهای با یکدیگر حرف میزدند که من متوجه گفتوگوی آنان باشم. میگفتند؛ خواهرش را بازداشت و هر چه بخواهیم با او میکنیم (تجاوز جنسی) بدین شیوه شاهو هم حقیقت را بازگو میکند. حتی چندین بار خودم مورد تهدید به تجاوز جنسی قرار گرفتم. به این اکتفا نکرده و دوستان من را به اطلاعت فراخوانده بودند و در مورد من از آنها بازجویی بهعملآمده بود. از دوستانم سؤال شده بود که چطور امکان دارد آنها از فعالیت و عضویت من در کومهله بیاطلاع باشند؟!
بهجز شکنجه جسمی از روشهای روانی برای فشار و شکنجه بر من استفاده میکردند. از این خرسندم که از سوی من هیچ درز اطلاعاتی در مورد فعالیتم صورت نگرفت.
ده روز را در انفرادیهای سازمان اطلاعات سپاه پاسداران بازداشت بوده و بعد به زندان عمومی شهر مریوان انتقال داده شدم. بعد از انتقال به زندان مریوان دو بار دیگر به ادارهی اطلاعات بازگردانده و مورد بازجویی و آزار و شکنجه قرا گرفتم. آنها سؤالهایشان در محور اعضای فعال داخل شهر مریوان بود. از طریق من میخواستند کسانی که با حزب کومهله در ارتباط و در حال همکاری هستند را بیابند.
زندان مریوان
شکنجه روحی روانی در زندان عمومی بیشتر از سلولهای انفرادی است. از بودن مواد مخدر گرفته تا عدم بهداشت و غذای کم و ناسالم (بهخوبی به یاد میآورم از سوی زندانیان زندان مریوان ۵ نوبت غذا را به دلیل نبود کیفیت و کم بودن، پس زدیم) برای مثال؛ برای ۲۵ نفر یک مرغ داده میشد. عدم تغذیه مناسب و بهداشت غذا و مکان غیربهداشتی خود از دلایل بروز بیماریهای متعددی میگشت؛ که بیشتر زندانیان بعد از اتمام محکومیت از امراض داخل زندان هنوز هم رنج میبرند. به همان دلایل آثار بیماریهای زندان در وضعیت جسمی و روانی من هماکنون واضح و مشهود است.
به دلیل کمی غذا, فشاری مادی و روانی خانواده زندانیان را هم در برگرفته بود. زندانیان برای تأمین غذا و سیر کردن خود مجبور به خرید غذا از فروشگاه زندان میشد. این موضوع همفشار زیادی را بر خانواده زندانیان وارد کرده بود. چون برای تأمین غذای زندانی باید وجهی مدام بهحساب زندانی واریز میکردند؛ و بسیاری از خانوادهها بودند که توانایی فرستادن پول برای فرزند زندانیشان را نداشتند؛ و بیشتر اوقات این زندانی گرسنه میماند و یا زندانی باید داخل زندان کار میکرد (کار داخل زندان شستن ظرف و لباس دیگر زندانیان، درست کردن صنایعدستی و…)
مواد مخدر در زندان بسیار و بهآسانی میتوان تهیه کرد. باور من بر این است جنگ سفید از سوی حکومت در برابر جامعه با توزیع مواد مخدر و معتاد نمودن جوانان اداره میشود. جوانی که معتاد میشود از تلاش برای تغییر و پیشرفت جامعه خود دست برداشته و دوری را برمیگزیند.
در زندان برای ترک اعتیاد زندانیان از متادون مایع استفاده میشود. بیشتر اوقات هم از سوی دکتر و یا کارکنان بهداری زندان، زندانیانی که بیمار هستند و دردهای دارند حال ازنظر روانی یا جسمی، به آنها پیشنهاد متادون میشود؛ و این هم شروعی برای روی آوردن به اعتیاد شده و زندانی پاک، در زندان آلوده مواد مخدر میشود.
آزار و اذیت و شکنجه زندانیان سیاسی در زندان
از سوی ادارهی اطلاعت و اطلاعات سپاه پاسداران، چندین نفر از زندانیانی که به جرمهای متفاوت در زندان محبوس بودند. وظیفهدار شده بودند؛ که فضا را بر زندانیان سیاسی تنگ کرده و مورد آزار و اذیت و شکنجهی روحی روانی و حتی جسمی قرار دهند؛ و کارشان اذیت زندانیان سیاسی بود.
یا از سوی مسئول حفاظت اطلاعات زندان (نوروزی) زندانی سیاسی به بهانههای واهی مورد شکنجه قرار میگرفت. دو بار به خاطر تبلیغات سیاسی به نفع کومهله من را مورد ضرب و شتم و شکنجه قرارداد.
حتی زندانیان معتاد به مواد مخدر هم از سوی کارمندان زندان و نوروزی بارها مورد ضرب و شتم و کتککاری قرار میگرفتند. طی یک برنامهریزی و دسیسه از سوی مأموران، مواد مخدر وارد زندان میشد؛ و برای آنکه نشان دهند در حال مبارزه با مواد مخدر در زندان هستند. کسی را که مواد را به او داده بودند. به او یورش برده و مواد را از وی کشف و جلوی چشم تمامی زندانیان مورد ضرب و شتم قرار میدادند.
محاکمه و صدور حکم
پس از ۱۵ روز محبوس بودن در زندان عمومی مریوان برای جلسه دادگاهی به دادگاه انقلاب انتقال داده شدم. دادرس دادگاه انقلاب شخصی بود بانام حامد سلطان بخش که با هیوا تاب از مأمورین اطلاعات سپاه پاسداران، همدست بود. هیوا تاب در کشتن صدها جوان کورد دست داشت. این دو شخص باهم کار میکردند.
جلسه دادگاهی بدون داشتن وکیل ۳ تا ۵ دقیقه طول کشید و به ۹ ماه حبس تعزیری محکومشده که در دادگاه تجدیدنظر حکم صادره به ۵ ماه تقلیل یافت. حکم تائید شده را در زندان مریوان سپری کردم.
بازداشت مجدد
بعد از آزادی به فعالیتهای خود ادامه داده تا اینکه در ۱۸ آبان ماه سال ۱۳۸۷ خورشیدی از سوی ادارهی اطلاعات مجدداً بازداشتشده و روانه سلولهای انفرادی شدم. بعد از ۸ روز بازداشت به زندان مریوان انتقال داده شدم. حین بازداشت من، خواهر کوچکم را هم احضار کرده و وی را مورد بازجویی و بازخواست قرار داده بودند. بازجوییها در مورد کارها و فعالیتهای من بود. خواهرم را بهشدت آزار داده و وی را مورد ضرب و شتم وبی احترامی قرار داده بودند. ولی این اقدامشان سودی برایشان نداشته و نتوانستند هیچ اطلاعاتی از ما به دست بیاورند.
این بار به ۱۶ ماه حبس در زندان محبوس شدم. یادم میآید که ۲۶ بهمنماه (روز تأسیس کومهله) با پخش شربت و شیرینی این روز را تبریک گفتیم. به خاطر این عمل مسئول حفاظت اطلاعات زندان (نوروزی) من را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرارداد.
آزادی و ترک وطن
بعد از ۱۶ ماه زندانی شدن آزاد شدم. بعد از آزادی فشارها بیشتر و بهصورت متداوم ادامه داشت. چندین بار دیگر از سوی ادارهی اطلاعات احضار شده و مورد شکنجه فیزیکی قرار گرفتم. به صورتی شکنجه و مورد ضرب و شتم قرارگرفته که هر دفعه با صورت خونینومالین من را بعدازاین شکنجهها آزاد میکردند. زندگی و آرامش من را ازنظر روحی و روانی بههمریخته بودند. به دلیل این فشارها سال ۱۳۹۰ وطن را ترک گفتم.
سخن پایانی
زندانیان سیاسی محبوس در زندانهای جمهوری اسلامی ایران بهصورت غیرانسانی زیر فشار و شکنجه متداوم قرار دارند. برای مثال میتوان شکنجههای شوانه سید قادر را به یاد آورد و یا اعدام معلم اعدامشده فرزاد کمانگر ویارانش، برای همگان مشهود است که زندانیان سیاسی در ایران در چه وضعیتی محبوس هستند. امید دارم سازمانهای حقوق بشری در سطح جهان اقدامات خود را درزمینهٔ حقوق بشر فزونی داده تا بدینصورت از اقدامات ضد حقوق بشری این حکومت جلوگیری به عمل آید؛ و از آزار و شکنجه و اعدام زندانیان دستبردارند.
گزارشگر kmmk؛ ما هم بهعنوان جمعیت حقوق بشر کوردستان دردهای شمارا احساس کرده و امیدواریم روزی برسد که جهانی بری از نقض حقوق انسانها داشته باشیم.