شهادتنامه کیوان مصطفی پور (دانشجویی که کولبر شد)

KMMK:
شهادتنامه زیر به کوشش جمعیت حقوق بشر کوردستان و در گفتگو با کیوان مصطفی پور انجام گرفته است. نامبرده هم اکنون از اعضای سازمان مذکور بوده و در این گفتگو توضیح میدهد که چگونه مجبور به کولبری شد، در حالیکه تحصیلات آکادمیک داشته است.

لطفا خودتون بە طور کامل معرفی نمایید؟

من کیوان مصطفی پور فرزند ممند هستم ۳۲ سال سن دارم متاهل و داری یک فرزند هستم.
اهل شهر ربط هستم .ربط شهر کوچکی از توابع شهرستان سردشت می باشد، دارای حدود ۲۰۰۰۰ نفر جمعیت. شهر ربط اولین جزوه اولین شهرهایی بود که مراسم نوروز را گرامی داشت و سرچشمه مراسم نوروز همین شهر ربط بود . شهر ربط هیچ امکاناتی ندارد، از امکاناتی مثل کارخانه و شرکتهای بزرگ محروم است. مردم به ناچار به کولبری روی می آورند. مردم این شهر بیشتر به کشاورزی و کولبری مشغول هستند و عده ای از مردم هم برای کار کوره آجر پزی و برداشت میوه و سبزیجات به شهرهای دیگر می روند.
تحصیلات شما چقدر است؟ آیا تحصیلات دانشگاهی دارید؟
من در رشته کامپیوتر کاردانی رو تمام کردم و در کارشناسی به دلیل مشکلات مالی و… نتوانستم کارشناسی رو به پایین برسانم .
ایا فعالیت های سیاسی و اجتماعی داشته‌اید؟
من در سالهای که جشن نوروز برگزار می شد همیشه فعالیت داشتم و همکاری خودم رو به عنوان انتظامات (چاودێر) و گروه رقص (هەڵپەرکێ) و روشن کردن آتش نوروز انجام داده ام و در ساماندهی مردم در نوروز همیشه فعالیت چشم گیری داشتم .بنده در سال ۱۳۸۸ توسط نیروهای اطلاعات بازداشت شدم و بعد مدت چند روز بازداشت آزاد شدم .
گفتید که بعد از پایان تحصیل،محبور شده‌اید کولبری کنید, چرا؟
بنده وقتی که شروع به کولبری کردم، مدت کوتاهی بود ازدواج کرده بودم و کم کم داشتم پدر می شدم . خرجی ها گرون بود و هیچ کاری به جز کولبری پیش روی من نبود. من چند دفعه در شرکت ها درخواست کار دادم ولی به دلیل اینکه سابقە بازداشت داشتم، با درخواست من موافقت نمی شد.
از کولبری بگویید، چگونه فعالیتی است؟
کولبری فعالیتی بسیار سخت و کشنده است چون همیشه ممکن است از صخره سقوط کنی یا نیرو های مرزی به طرفت شلیک کنند و جانت رو از دست بدی . راه هایی صعب العبور، حیوانات وحشی و سرمای بسیار زیاد از جمله تهدیدهای هستند که امکان دارد هر لحظه با آنها رو برو شوی . شکستن دست و دیسک کمر قطعی نخاع و مرگ هم که همیشه باید بهشون فکر کنید.
آیا کولبری منجر شده است که برای شما تهدیداتی به وجود بیاید؟
من مدت دو سال کولبری کردم ، یک دفعه زخمی شده ام . توسط نیروهای هنگ مرزی هدف شلیک مستقیم نیروهای نظامی قرار گرفتم و زخمی شدم. حتی نوروز سال ۱۳۹۶ لخطه تحویل سال توسط نیروهای نظامی هدف تیراندازی قرار گرفتیم. در این تیراندازی یک تن از دوستام به اسم لقمان زخمی شد . بیشتر از بیست بار به طرف ما تیراندازی کرده اند. من حتی یکی از دوستام به اسم ابراهیم که از کوه به پایین پرت شد، جانش رو از دست داد.

کولبری هر لحظه و ثانیه اش پر است از رنج، سختی و ترس و اضطراب. دوران کولبری من سیاهترین بخش زندگی من است. ولی دو صحنه که خیلی خیلی تلخ بودند را برای شما بازگو میکنم . اولی اینکه وقتی ما در کوه «دوپزه» بودیم، یک نفر به تنهای در گوشه ای نشسته بود، هوا هم خیلی سرد بود، من دیدم خیلی نارحت هست، وقتی من به طرف او رفتم، دیدم که یک خانم است که شوهرش در توسط نیروهای امنیتی و نظامی ایران کشته شده و برای امرار معاش زندگی به کولبری اومده بود . وقتی من رو دید چشمهایش پر از اشک شد و از من خواهش کرد که اسم اون رو نیاورم . دومین خاطره بسیار تلخ لحظه ی بود که پسر ۱۸ ساله «میراوایی» از شدت سرما یخ زده بود و مجبور شدم با همکاری داداشم و دو تا از دوستام پیکر بی‌جان او را به روستا برسانیم.
من حتی روزی که سیروان عزیزی کولبر سردشتی توسط نیروهای مرزبانی ایران کشته شد، اونجا بودم . روزی که جوان میراوایی با ۱۸ سال سن از سرما یخ زد اونجا بودم . لقمان و ابراهیم و چندین تن دیکر، من زخمی شدن افراد زیادی رو در دوران کولبری خودم دیده‌ام. هرگز این لحظه های نارحت کننده را نمیتوانم فراموش کنم .

آیا بە دلیل کولبری و یا فعالیت سیاسی با مشکلات و تهدیدات سیاسی مواجه شدید؟ اگر جواب بلە است، این تهدیدات و مشکلات چگونه بود است؟
بله، من در دوران کولبری هم بازداشت شده ام، هم شکنجه شده ام. به جرم همکاری با احزاب کوردستانی مخالف حکومت ایران بازداشت و مورد شکنجه قرار گرفته ام .
آیا بازداشت شدەاید؟ چگونگی بازداشت خود را توضیح دهید؟ هنگام بازداشت تفهیم اتهام شدید؟

بله، اولین بار از هنگ مرزی حکومت ایران در شهرستان سردشتبا من تماس گرفتند، که با ماشین شما تصادف شده است و شما فرار کرده‌اید، من هم در جواب گفتم که من با هیچ کس تصادف نکردم و آنها از من خواستند که برای درستی حرف هام به هنگ مرزی بروم . من هم همراه پدرم به آنجا رفتم. آنها پدرم رو بیرون کردند و گفتند که تا نیم ساعت دیگه پسر شما رو آزاد میکنیم، فقط چند تا سوال ازش می پرسیم، بعد اون رو می فرستیم بیرون بیاد پیش شما.
سال ۱۳۹۶ بود که توسط اداره اطلاعات هنگ مرزی بازداشت شدم، فقط با گمان اینکه دو نفر اسم من رو داده بودند، بازداشت شدم . هیچ چیزی برای اثبات اینکه اون روز من اونجا بودم، حتی یک مدرک ساده هم وجود نداشت. اصلا در دادگاه های ایران هیچ تفهیم اتهامی وجود ندارد . نیروهای اطلاعات خودشان هر چی دلشان بخواهد را در یک برگه می نویسند و میخواهند به زور هم که شده، شما امضاء کنید و برای شما تشکیل پرونده بدهند.
۴ روز در بازداشتگاه اداره اطلاعات هنگ مرزی حکومت در سردشت بودم. مدتی هم من رو در سردشت به یک جایی بردند که نمیدانستم کجاست، چون وقتی من رو به اونجا بردند، چشم ها و دستهای من بسته بود.
دورە بازجویی خود را شرح دهید بە چە شکلی بود؟ آیا بازداشت انفرادی بودید؟
من اول دفعه مدت ۴ روز در بازداشت بودم به طوری هر لحظه آرزوی مرگ میکردم . با وثیقه داداشم آزاد شدم . بنده به تنهای در اطلاعات هنگ مرزی حکومت ایران در سردشت بازداشت شده بودم، ولی یک نفر دیگه هم که اون دو نفر اسمش رو داده بودند، در اون مدت بازداشت کرده بودند، متاسفانه ایشون توسط نیروهای اطلاعات زیر شکنجه کشته شد. نکته جالب این بود که اون دو نفری که اسم ما رو داده بودند هر دو نفر تبرئه شدند. من رو به تهمت حمل مشروبات الکلی گرفتند، ولی بعد از اینکه در بازداشت بودم به جرم همکاری با احزاب کوردستانی مخالف نظام میخواستند من رو حکم دهند. هنوز هم که حکم من رو دادند هیچ چیز ثابت شده ای ندارند.
رفتار بازجویان چگونە بود؟ بە طور کامل و مفصل توضیح دهید؟
اول نفری که من در اداره اطلاعات دیدم، شخصی بود به نام مرشدی. ایشان هیچ حرفی نزد، تا اینکه بعد از مدتی که در بازداشت اطلاعات بودم، یکی دیگه به اسم علیزاده وارد شد. علیزاده من رو به یک اتاق دیگر برد که شکنجه ها از آنجا آغاز شد .من همانطور که قبلا اشاره کردم بعضی از رفتارها را نمیتوانم بیان کنم، چون واقعاً به شخصیت و روح و روان ضربه زده اند. ولی همه علائم و نشانه هایی که در دوران بازداشت شده ام روی بدن من موجود است. حتی دکترهای آلمان هم همه شکنجه های من رو تائید کرده اند. مدارک و مستندات این شکنجه موجود است.
بە چە متهم شدە بودید؟
حمل مشروبات الکلی، عبور غیرقانونی از مرز و همکاری با احزاب کوردستانی مخالف نظام از جمله اتهاماتی بودند که توسط همگ مرزی، اطلاعات به من وارد شد و دادگاه بر اساس آن من را دادگاهی کرد.
آیا در حین بازجویی شکنجه شده‌اید؟
من اگه بخواهم رفتار های کسانی که ما رو بازجویی (شکنجه) می کردند رو توضیح دهم، باید یک کتاب بنویسم. از لگد و مشت تا بی احترامی به شخصیت و اعتقادات و تزریق واکسن بگیر، تا یکسری موارد که من شرم میکنم اینجا بیان کنم، چون واقعاً این طور رفتار از هیچ انسان سالمی برنمی‌آید. در دوره ای بازجویی انواع و اقسام شکنجه روی من امتحان شده است از شکستن بینی، سر و صورت تا زخمی شدن دست و آویزان کردن با یک دست ، زدن واکسن ( الان هم آثارش موجود است که من تشنج میگیرم ). در نتیجه این شکنجه ها و واکسنی که به من زدم، تشنج گرفتم و الان صرع گرفته‌ام. .
آیا دادگاهی شدید؟ رفتار قاضی چگونه بود؟
من تقریبا ۴ دفعه دادگاهی شده ام، در دادگاه هیچ فرصت دفاعی به من داده نشد، علیرضا عباسپور رئیس دادگاه بدون یک کلمه سوال پرسیدن از من ، من رو به شش ماه زندان و ۱۲۵۰۰۰۰ تومان جریمه محکوم کرد. من مجبور شدم اعتراض بزنم و به دادگاه تجدید نظر رفتم که اونجا هم دقیقه همان رفتاری که در دادگاه اول انجام گرفت، اونجا هم تکرار شد. در دادگاه تجدید نظر حکم دادگاه حکومت ایران در سردشت رو تایید کردند و حتی بدون هیچ اثباتی من رو متهم به حمل مشروبات الکلی کردند. بعد از اینکه از ایران‌ خارج شدم، حکم دادگاه تجدیدنظر صادر شد، اطلاعات برای بازداشت من به خانه ما رفته بود و برخورد بسیار وحشیانه با خانواده من داشته بود، به طوری که دست و پای بردارم و پای پدرم رو شکسته بودند. برادر من که ضامن من شده بود را بازداشت کرده بودند . حتی در خانه ما به پدر و برادرهایم گفته بودند که اگر یک روز از عمر من مانده باشه، انها من رو می کشند.
از نظر من سیاستهای حکومت ایران ترویج فقر و بیکاری در کوردستان میباشد، به این شیوه تلاش دارند که مردم را کنترل و یا مجبور به کوچ کنند. کولبری نتیجه مستقیم سیاستهای حکومت ایران است.
جمعیت حقوق بشر کوردستان

دیدگاهتان را بنویسید