رنجنامه انور خضری زندانی کورد محکومبه اعدام: شکنجه، خودکشی، صدور حکم اعدام
KMMK
انور خضری، زندانی سنی مذهب کورد در این رنجنامه از شکنجههای وزارت اطلاعات،
اقدام به خودکشی، صدور حکم اعدام و… میگوید.
رنجنامه انور خضری:
بسمالله الرحمن الرحیم
من انور خضری، فرزند محمد، متولد ۱۳۶۲، شهرستان مهاباد، کورد و شافعی مذهب هستم.
۱- من در تاریخ ۱ بهمنماه ۱۳۸۸ و بعد از تماس از طرف دادستانی در مهاباد و مراجعه به آنجا بازداشت و به شکنجهگاه وزارت اطلاعات در اورمیه منتقل شدم.
۲- در ابتدا از من تقاضای همکاری و جاسوسی داشتند. سپس در سناریویی از قبل طراحیشده اتهامات کذب و بیاساسی را به بنده نسبت دادند.
۳- اینجانب در طول بازداشت شدیدترین شکنجههای جسمی و روحی را متحمل شدم بهطوریکه بعد از گذشت بیش از ۹ سال نهتنها سلامت خود را به دست نیاوردهام، بلکه دچار مشکلات عدیده جسمی و روحی نیز شدهام؟ از آسیبهای وارده بر من میتوان به آسیب به سر و مخچه، قفسه سینه، زانوها، کف پاها، مچ دست چپ، شکستگی مکرر بینی، کشیدگی عضلات رگها و تاندونهای شانه و غیره اشاره کرد.
۴- من در پنجاه و ششمین روز بازداشت و پس از تحمل شکنجههای زیاد اقدام به خودکشی کرده و با لامپی که در سقف تعبیهشده بود شاهرگ دست چپ خود را زدم.
۵- وقتی در بیمارستان پس از تزریق سه کیسه و نیم خون به هوش آمدم، انگشت
سبابه خود را آغشته به جوهر دیده و بعد از جویا شدن علت، مأمورین اجازه اتاق عمل
را بهانه قراردادند.
نکته: آیا تا حالا شنیدهاید که اجازه اتاق عمل را از فرد بیهوش
بگیرند؟
۶- در پنجاه و هفتمین روز بازداشت در بیمارستان توسط دکتر طلوعی عمل شدم و بعد از به هوش آمدن بدون اجازه پزشک، من را به شکنجهگاه انتقال داده و با توسل مجدد به شکنجه، تهدید، سوءاستفاده از ضعف جسمی و تأثیرات داروهای بیهوشی و بحران روحی روانی بعد از عمل جراحی که قربانی را از حالت طبیعی خارج میکنند و نیز تهدید والدینم به کشتن با تصادف ساختگی، من را وادار به انگشت زدن به کاغذهایی کردند که حتی نمیدانستم چه چیزی در آنها نوشتهشده بود. سپس من را جلوی دوربین استتار شده برده و در سناریویی کثیف و از قبل طراحیشده فیلمی سراسر دروغ بهطوریکه هر آدم عاقلی با یکبار مشاهده متوجه دروغ و ساختگی بودن آن میشود را کارگردانی کرده و از طریق شبکه جنایتکار و دروغپرداز پرس تی وی که عامل وزارت اطلاعات و سیاستهای کثیف این نهاد بدنام در بیرون از مرزها میباشد، قبل از هرگونه دادگاهی و یا بازپرسی منتشر کردند. در این فیلم سراسر دروغ و سناریوی کثیف ادعا میشود که علت خودکشی اینجانب عذاب وجدان بوده است! همین سؤال را بازرس بازداشتگاه در بیمارستان از من پرسید که در جواب شنید: با شکنجه، تهدید و توهین میخواهند اتهاماتی را به من نسبت بدهند که روحم از آنها خبردار نیست، سپس جریان انگشت جوهری را از بازپرس پرسید، بازپرس با تعجب گفت اجازه اتاق عمل را از فرد بیهوش نمیگیرند و حتماً پیگیری میکنم. جالب اینجاست که هنگامیکه در زندان بعد از رؤیت فیلم از من علت خودکشی را پرسیدند، لبخندی معنادار زدم و گفتم «این چه عذاب وجدانی است که بعد از ۲ سال و در شکنجهگاه سراغ آدم میاد!».
۷- آیا میدانید زمانی که بازپرس ظاهری (عامل سرسپرده وزارت، خلافکاری در لباس بازپرس که خود نیز قانونشکنیهای منکراتی زیادی در کارنامه دارد و گویا متحمل ۳ سال حبس نیز شد از این بابت)، بازجوها و نماینده دادستان برای ملاقات با من به بیمارستان رفته بودند، بنده برای چندمین بار اتهامات نسبت دادهشده به خود را بیاساس دانسته و رد کردم، لذا ظاهری به من گفت ما هم نگفتیم این اتهامات را مرتکب شدهای، احتیاجی به خودکشی نیست، مملکت قانون دارد، از طریق قانون از خودت دفاع کن. در اینجا یک سؤال پیش میآید کدام قانون را داریم؟ شاید منظور ظاهری از «داریم» دفاع با قانون فقط از طریق وکلای تسخیری بود. جالب اینجاست که جدیداً و در اقدامی عجیب قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران صلواتی تهدید کرده که انور خضری و ۶ نفر متهم دیگر پرونده تا وکیل خود (سید محمود علیزاده طباطبائی) را عوض نکنند بلاتکلیف میمانند، من با این وکیل مشکلدارم.
۸- از اتهامات بیاساس نسبت دادهشده دیگر به بنده میتوان به محاربه،
فساد فیالارض، بغی، اقدام علیه امنیت ملی، عضویت و همکاری با احزاب کردی و همچنین
عضویت و همکاری با گروه طالبان و القاعده، ترور ماموستا ابوبکر تینا، روحانی اهل
سنت و گویا مخالف رژیم، تردد غیرقانونی از مرزها و غیره اشاره کرد.
نکته: هر پروندهی بازی که نتوانستند مقصری گیر بیاورند یا انگشت
اتهام بهسوی خودشان بوده به من نسبت دادند. در خصوص این اتهامات به آنها گفتم:
کسی که مرتکب همچنین جرائمی شده باشه حتی اگر شجاعترین و یا احمقترین آدم دنیا
باشد به او زنگ بزنند با پای خودش آنچنانکه من رفتم به محکمه میرود؟ مردم
خودشون قضاوت کنند.
۹- جهت اطلاع متهمهای دیگری نیز در این پرونده وجود دارند که قبل از اینجانب
و هم پروندههایم توسط آگاهی دستگیر و در دادگاه محکوم و حکمشان قطعی شده بود. لذا
با توجه به نفوذ وزارت اطلاعات و برای دفاع این نهاد از آبروی خویش و پاسخ به این سؤال
که چگونه میشود دودسته همزمان با یک اتهام دستگیرشده باشند، ۲ نفر محکوم اداره آگاهی را که در اواسط سال ۸۸ دستگیرشده بودند را در اوایل ۹۳ آزاد
کردند که یک نفرشان از کشور خارج شد.
قابلذکر است که متهمان آزادشده اتومبیلی که از آنها ضبطشده لکههای
خونی وجود داشته که گویا متعلق به قربانی بوده و دادگاه اجازه بررسی و آزمایش را
نداده است. همچنین چند نفر شاهد وجود دارد که ذکر نامشان معذوریم. شهود مرتکبان
اصلی را رؤیت کرده و با آنها درگیر شدهاند، سه نفر از شاهدان در تاریخ ۲۴ شهریورماه ۹۲ با حضور در شعبه ۶ دادسرای اوین (مقدس) بازپرس ناصری که الآن به ریاست دادسرا ارتقا
یافته است، با رؤیت بنده و ۲ نفر دیگر از متهمین اعلام کردند که این
اشخاص کسانی نیستند که آنها رؤیت کردهاند، بااینوجود در دادگاه نمایشی که در
تاریخ ۱۰ تیرماه ۹۷ در شعبه ۱۲ تجدیدنظر ارومیه به قضاوت قاضی عرب باغی
برگزار شد بدون توجه به مستندات پرونده و شهود و اظهاراتشان، قاضی عرب باغی با
استناد به علم خودش (دستور وزارت اطلاعات) در پاکتی که از قبل به وی دادهشده بود،
حکم ۱۰ سال حبس برای بنده که بهحکم اعتراض و به
دیوان عالی فرستاده شد نهتنها مراجعت اینجانب در پرونده ذکر نشده بود؛ بلکه
تاریخ بازداشت من نیز تغییر کرده بود. نهایتاً میبینیم باوجود مدارک و اظهارات
شهود، قاضی عرب باغی درحرکتی کاملاً استثنائی بهجای مدارک مدعی است به علم خودش
استناد کرده!(بعداً عدهای پیدا میشوند میگویند قوه قضائیه مستقل نیست.)
۱۰- در تاریخ ۱۷ اسفند ۹۴ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران، قاضی مقیسه در ۵ دقیقه دادگاهی با حضور وکلای تسخیری حکم اعدام من و ۶ نفر دیگر از متهمین پرونده مذکور را صادر کرد که در دیوان عالی نقض و به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب قاضی صلواتی ارسال شد. جالب است بدانید در جریان سؤال قاضی مقیسه و درج اظهارات توسط منشی چند کلمه کلیدی دقیقاً عکس اظهارات متهم درجشده بود و زمانی که منشی خیلی عجله داشت برای گرفتن اثرانگشت از من، با خواندن اظهارات خود متوجه شدم و اعتراض کردم، منشی ادعا کرد که اشتباه متوجه شده است و فوراً کلمات را اصلاح کرد. کلمات عبارت بودند از عضو هیچ گروهی نبودم را نوشته بود بودم، مرتکب نشدهام را نوشته بود شدهام و این کار را نکردهام، نوشته بود کردهام. وکلای تسخیری و مأمورین بدرقه نیز شاهد قضیه بوده و اعتراض کردند.
۱۱- در اینجا لازم است نگاهی گذرا به سناریویی کثیف طراحیشده بیندازیم،
فیلمی سراسر دروغ و تهمت که در راستای باج دادن به آمریکا و چاپلوسی برای آمریکا
که در ظاهر دشمن نظام و در باطن ارباب اوست، صورت گرفت، پخش از طریق شبکه دروغپرداز
پرس تی وی (دروغ تی وی)
۱) ادعا میشود عضو یک گروه به اسم گروه تحقیق میباشند و یک انبار سلاح
و مهمات متعلق به آرشیو وزارت را نشان میدهد که ادعا میشود از این گروه کشف و ضبطشده
است.
۲) طوماری
از روحانیون اهل سنت، معتمدین مردم و کسبه خوشنام و معروف و محجوب کُرد را نشان
میدهد و ادعا میشود این افراد جزو لیست سیاه این گروه بوده و اگر ما آنها را
بازداشت نمیکردیم همه این افراد را ترور میکردند. سؤال اینجاست آیا وزارت
اطلاعات با همچنین حیلههایی میتواند برنامه خود را در میان مردم خصوصاً ملت کرد
تغییر دهد؟ چقدر عجیب اطلاعات مدعی میشود فرشته نجات اهل سنت و ملت کرد شده.
۳) ادعا
میشود اقدام به خودکشی من به خاطر عذاب وجدان بوده و حتی برای وی رضایت هم میگیرند
چنانچه قبلاً اشاره شد وقتی اینجانب فیلم را مشاهده کردم، لبخندی تلخ زدم و گفتم
این چه عذاب وجدانی است که بعد از ۲ سال و در بازداشتگاه (شکنجهگاه) سراغ آدم
میآید. چقدر آدمهای باوجدانی هم هستند برای متهمشان رضایت هم میگیرند.
۱۲- اینجانب در طول بیش از ۹ سال ۶ بار زندان و ۱۸ بار بندم عوضشده و حدود ۲۲ بار بدون دلیل موجه به انفرادی و قرنطینه برده شدهام که نشاندهنده هماهنگی بین مثلث شوم وزارت اطلاعات، قضات سرسپرده به وزارت و سازمان زندانها میباشد. در هر انتقال یا اعزام به دادگاه به زندانیان سیاسی و عقیدتی توهین میشود، توهین به ملت کرد و رهبران آنها و به کار بردن کلمه وحشی، کوهی که رؤیای خودمختاری و تجزیه را در سر میپرورانند. همچنین توهین به اعتقادات اهل سنت و رهبران معنوی و علمای آنان که توسط مأمورین بدرقه و سربازان صورت میگیرد. بنده تاکنون چندین بار در طول انتقال یا اعزام، علیرغم میل باطنی با دستان بسته مجبور به دفاع از ملت و مذهب خود در برابر مأمورین شدهام. همچنین با هر انتقال به زندان جدید با چراغ سبز نماینده وزارت اطلاعات و قاضی پرونده و ناظر بر زندان و همکاری رئیس زندان مدت زیادی در قرنطینه حبس میشوند و هنگام رفتن به بند داخل زندان مسئولین از طریق باندهایشان با وعده تخفیف و یا رضایت و در اختیار قرار دادن مواد مخدر و قرصهای روانگردان و گوشی آنان را تحریک به درگیری ساختگی و خونین با زندانیان سیاسی و عقیدتی میکنند؛ بهطوریکه بنده بارها در معرض چنین لابیهایی در زندان ارومیه، مهاباد، اوین و رجائی شهر قرارگرفتهام. هدف ازاینگونه حرکات پلید، دورنگه داشتن زندانیان سیاسی از فعالیتهای رسانهای، سیاسی و مذهبی و حتی مطالعه و ورزش و اذیت کردن آنان است: حتی در بعضی موارد بوده که میخواستند افرادی را از این طریق حذف کنند.
۱۳- اینجانب در سال ۱۳۹۰ به دلیل اتهامات کذب نسبت دادهشده و پخش فیلم دروغ و دیکته شده از شبکه جنایتکار و اطلاعاتی (دروغ تی وی) مدت ۵۴ روز در اعتصاب غذا بسر برده و غیر از وعدهووعیدی دروغ از مسئولین چیزی عایدم نشد.
۱۴- از مشکلات دیگر اینجانب میتوان به گمشدن مکرر و عمدی پرونده پزشکی
و عدم رسیدگی و درمان و یا اعزام مجدد به بیمارستان اشاره کرد هرگاه اعلام میشود
این مشکلات در بازداشتگاه و براثر شکنجه صورت گرفته است، لذا بهداری کارشکنی کرده
و با دستور مستقیم رئیس زندان مداوا را به تأخیر میاندازد بهتازگی و در اقدامی
نو، ضیائی رئیس زندان رجایی شهر به دلایل نامعلوم دستور منع اعزام و مداوای بنده
که دستور قضایی آن صادرشده را داده است، در اقدامی دیگر و هماهنگ در روز یکشنبه ۲۹ مهرماه ۹۷ زمانی که اینجانب کارتبانک پارسیان خود
را برای خرید به بهداری و مسئول کارتهای پارسیان زندان رجایی شهر «س. پ» فرستادم
در اقدامی هماهنگ و به دستور رئیس زندان کارتم را که موجودی آن ۳ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان بود مسدود کرده و با هماهنگی پارسیان
زندان ارومیه مدعی شدند پول را به کارت شخصی با همین مشخصات در زندان ارومیه واریز
کردهاند؛ باگذشت ۴ ماه و پیگیری بنده و خانوادهام، مسئولین
امروز فردا میکنند. در این میان جواب مسئول پارسیان رجایی شهر شنیدنی است: پول را
بهت برنمیگردانم، برو شکایت کن.
افراد دخیل در پرونده پزشکی و اعزام اینجانب عبارتاند از دکتر
شاهمرادی، دکتر کریمی رئیس بهداری، خمیس آبادی، پور عسکر مسئول اعزام و شخص ضیایی
رئیس زندان.
اسامی مستعار و واقعی تعدادی از بازجوها، بازپرسها و قضات دخیل در
پرونده اینجانب عبارتاند از: بازجو (شکنجهگر) توسلی، معروف به گراز پیر،
اسماعیلی، بهزاد ارومیه، بازپرس ظاهری شعبه ۱ بازپرسی دادسرای مهاباد در سال ۸۸، بازپرس ناصری بازپرس شعبه ۶ دادسرای
اوین، گویا حکم اولیه تعقیب متهمین در سال ۸۸ توسط
شخص ناصری صادرشده است که در حال حاضر به ریاست دادسرا ارتقا یافته، بازپرس شعبه ۹ دادسرای کرج، قاضی شعبه ۲۸ دادگاه
انقلاب تهران قاضی مقیسه، قاضی شعبه ۱۵ دادگاه
انقلاب تهران قاضی صلواتی و جدیداً بازپرس شعبه ۲ دادسرای مهاباد قاضی عرب باغی شعبه ۱۲ تجدیدنظر ارومیه.
نکته: قاضی صلواتی شعبه ۱۵ دادگاه
انقلاب تهران به بنده و ۶ نفر متهم دیگر اعلام کرده تا وکیل خود سید
محمود علیزاده طباطبایی را عوض نکنیم بلاتکلیف خواهید ماند، گویا قاضی صلواتی با
این وکیل مشکلات دیرینهای دارد.
۱۵- در مدت بیش از ۹ سال از طرف وزارت و قضات پرونده به بنده و متهمان دیگر هم پروندهام پیشنهادهای وسوسهانگیزی شده، ازجمله آزادی، تبرئه شدن، پول و امکانات و یا حکمی بهاندازه حبس که کشیدهاید، فقط کافی است اتهامات نسبت دادهشده را قبول یا علیه یکدیگر شهادت دهید به امید اینکه شاید حرف خود را به کرسی بنشانند. حتی در بعضی موارد از تهدید نیز استفاده کردهاند، در مرداد ۹۶ و در اقدامی عجیب به متهمان که حکم قطعی نداشتند دستبند، پابند و چشمبند زده و به مکانی نامعلوم بردند و گفتند میخواهیم اعدامتان کنیم.
۱۶- آری این حوادث گوشهای کوچک از رنجهای اینجانب در طول بیش از ۹ سال زندان و بلاتکلیفی بود، کسی که بعد از تماس از طرف دادستانی
مراجعت کرد، بازداشت شد، شکنجه شد، خودکشی کرد، با توسل به شکنجه و سوءاستفاده از
ضعف جسمی و تأثیرات و داروهای بیهوشی و حالت غیرطبیعی و شوک بعد از عمل و تهدید
والدینش به کشته شدن، فیلمی سراسر دروغ از وی کارگردانی و بانام و تصویر منتشر شد.
در تمامی مراحل بازپرسی و مراحل دادگاه تاکنون اتهامات نسبت دادهشده را رد کردهام.
نه سلاح نگهبان و نه سلاحی که با آن ترور صورت گرفته وجود ندارد و شواهد پرونده
نیز به نفع بنده میباشد؛
و البته همچنان این سؤال مطرح است که چرا منشی قاضی مقیسه اقدام به
تغییر اظهارات اینجانب کرد و آیا میتوانند با تهدید و یا وعدهووعید متهمان را
به مسیری که میخواهند بکشانند و آیا وکیل معروفی که بعد از سالها پیداشده و میخواهد
از ما دفاع کند بهزور عوض میشود، آیا سیاستهای مثلث وزارت، قضات پرونده و رئیس
زندانها باقی خواهد ماند باید صبر کرد و دید عاقبت چه خواهد شد.
اگر عمری باقی بود منتظر نکاتی جدید باشید.
به امید دیدار و آزادی / انور خضری، بهمنماه ۱۳۹۷، زندان رجایی شهر
جمعیت حقوق بشر کوردستان
دیدگاهها بسته شدهاند.